مهرنگار

گاهی هجوم کلمات به گستره ی ذهنت،چاره ای جزنوشتن باقی نمیگذارند.

مهرنگار

گاهی هجوم کلمات به گستره ی ذهنت،چاره ای جزنوشتن باقی نمیگذارند.

داستان من وشماهمانندمردی است که آتشی افروخته،پروانه ها درآن می افتند و او سعی می کند آن ها رانجات بخشد.
من کمربندتان را می گیرم تادرآتش نیفتید وشما از دستم می گریزید.

« پیامبراکرم حضرت محمد(ص) »

دنبال کنندگان ۶ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
بایگانی
پربیننده ترین مطالب
آخرین نظرات
نویسندگان

هرکس برای دنیاآمدن وزندگی کردنش هدفی متصوره.فرقی نمی کنه دارای ایدئولوژی ودین  باشه یانه.

تفاوت دیدگاه دینداران باکسانی که قائل به دین نیستن،اینه که دسته ی اول معاد وقبول دارن ودسته ی دوم نه.پس تفاوت مهمی در هدفشون بوجود میاد.اما بین همین دینداران وصاحبان ایدئولوژی هم‌که تقسیم‌به یهودی ومسیحی ومسلمان و...میشن باز درهمین نگاه به زندگی،هدف،معاد و..تفاوت هست.

دربین این ایدئولوژی ها وادیان،اسلام‌کامل ترین نگاه وبه زندگی وکامل ترین نگاه وبه مرگ داره.

یک‌جا دریک‌حدیث قدسی خوندم که خداوند فرموده بود:« من گنج مخفی هستم.مخلوقات وخلق کردم تاشناخته بشم.» فکر کردم که خب...تاچی بشه؟تکمیلش ودرآیات واحادیث زیاد دیدم.انسان وخلق کردیم.اشرف مخلوقات قرارش دادیم.ازحیوان های دیگه متمایزش کردیم.

به قوه ی عقل وانتخاب مجهزش کردیم.تایک دوره زندگی دردنیاروتجربه کنه.وانتخاب کنه که میخواد به جایگاه حقیقیش برگرده یانه؟

قطعا زندگی این‌دنیا نمونه ی کوچک زندگی درابدیته.چرا؟ چون هرطوراینجا زندگی کنیم‌ادامه ش درابدیت خواهدبود..خوب یا بد!

مرحوم میرزا اسماعیل دولابی میگفتن: بهشت وجهنم شما همینجاست.صراط همینجاست.اگه اینجا ازصراط به سلامت رد شدید درقیامت هم‌رد میشید.

خوش اخلاقی،وفای به عهد،مدارا با مردم،ادا کردن حق دیگران، ادا کردن حق خدا و...همه نمونه هایی از صراط هستند.

خدا منو آفرید.نیروی عقل وانتخاب هم‌عطا کرد.برای این زندگی یه نقشه به من داد؛ « دین » .

برای این نقشه راهنما نیاز بود؛ « پیامبران. ائمه علیهم السلام ».

چرا؟ 

چون قراره من به کمال نزدیک ونزدیکتر شدم.به مبدأ کمال. واین عجیب نیست که هر مخلوقی به خالق خودش وهرصُنعی به صانع خودش  شبیه وشبیه تربشه.مخصوصا اگه اون مبدأ زیبایی محض باشه،کمال محض باشه.

پس برای طی این راه نیاز به راهنمایی هست که خودش کامل باشه،کامل ترین بین انسان ها.

کسی که این راه رو‌خودش رفته باشه وپیچ‌وخم مسیر رو‌بشناسه.دچار خطاهای احتمالی نشده باشه ونشه.

مصداق این تعاریف پیامبروائمه علیهم السلام هستن در دین ما.ودر ادیان دیگه پیامبرهردین.

از اونجاییکه هدف اوردن دین های مختلف این بوده که مردم کم کم وبه مرور زمان ذهنشون برای پذیرش احکام‌الهی آماده بشه  وانسانیت واخلاق به مرور براشون تعریف بشه،واز اونجاییکه حضرت خاتم الانبیاء محمد مصطفی صلوات الله علیه آخرین پیامبرخداوند هست،واسلام آخرین دین،بنابراین این پیامبر باید کامل ترین ودینش جامع ترین باشه.

ویقینا جانشینان این پیامبر هم باید کامل ترین انسان هاباشن برای راهنمایی انسانی که شأن وشخصیتش اونقدر بالاست که خداوند برای راهنماییش وهدایتش چنین افراد بی نظیری رو‌میفرسته.

توضیح زیاده.

فقط خواستم بگم...چنین منظره ای قطعا اهدافی بالاتر از نان وشکم وخوردوخوراک وتفریح وزندگی مرفه وماشین خوب وخونه ی خوب و...مدّ نظر داره..خیلی بالاتر.تمام چیزهایی که ذکرشد اگه درانحصار اون هدف اصلی که شبیه شدن به منبع کمال هست نباشن بیهوده وباطلن.


اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا..


موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ آذر ۹۵ ، ۰۸:۲۷
مهربانو مهری

زن و شوهر  باید همدیگر را در راه صحیح وصراط مستقیم الهی حمایت کنند.

اگرهرکدام از این ها مشاهده می کنندیک عمل خیروشایسته ای ازهمسرشان سر می زند، آن را تشویق کنند واگربرعکس، احساس کردند که خطایی ،یک انحرافی،خدای نخواسته وجود دارد، سعی در اصلاح آن بکنند.یکدیگر را در راه خدا کمک وتشویق کنند.

زن و شوهر باید سعی کنند که یکدیگر را اصلاح کنند. نه مثل یک آقا بالا سر که مرتب به دیگری نیش بزند؛ نه!

مثل یک پرستار

یک پدرومادر دلسوز.

«خطبه ی عقد. ۱۳۷۲/۲/۱۳ »

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آذر ۹۵ ، ۰۸:۲۴
مهربانو مهری

یکشنبه ۱۴ آذر ۱۳۹۵

امروز ،تولد مردیست که برای من همیشه جزء قهرمان های زندگیم خواهدبود.

مردی که ...

تاقبل از پخش سریال شوق پرواز ،زیادنمیشناختمش.نه اینکه اصلا نشناسم،

ولی به این دقت وریزبینی نبود این شناخت!

شوق پرواز منو لحظه به لحظه باعباس بابایی همراه کرد،قدم قدم جلوبردوپرواز داد.

اونقدر که دیدم ؛ خدا چه کارها که درون یک آدم نمیکنه...


باعباس فهمیدم که هیچ‌منافاتی نداره آدم عاشق باشه وبتونه درعین دل بستگی،رهاترین انسانی باشه که تاحالا دیدم.

هیچ‌منافاتی نداره درقلب رنگها ووسوسه هاباشی وچنان عاشقانه باالّله عشق بازی کنی که انگار کنارخدا که نه، در آغوشش نشستی!

که عشق،روح آدم ولطیف ترمیکنه.

عشق درد وبیشتر جاری میکنه دروجودت.

اون هم عشقی از نوع عشق عباس بابایی که زیرسایه ی مهرخدا جان گرفت وقدکشید وپروازداد...


تولدت مبارک عباس بابایی....شهیدعباس بابایی!

لطفا پرواز را یاد ما هم بده!


مهربانو

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۹۵ ، ۰۸:۳۴
مهربانو مهری

بگذار کنارت بنشینم.سرم‌را روی پایت بگذارم وتوباتمام عظمتت نوازشم کنی..

من محتاج نوازش بی دریغ وآرامش بخش توام.

مهربان یگانه ام!

خدای جانم!

این منم! 

رنجوروخسته ازاین همه روزهای تکراری.

دلم هوای تازه می خواهد.هوای باتوبودن ...

گم شده ام در لابلای هجمه های بی امان این ناکجاآباد!

دلم از وحشت دوری ات در انجمادی سخت،زمستانی سرد را تجربه می کند.

بهارم باش!

بهارم باش یا فارج الهمّ والغمّ !


مهربانو

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۹۵ ، ۲۰:۲۰
مهربانو مهری

این نخستین باراست ونخستین لحظه که دستِ تو را به دست می گیرم.طراوت یک پرده ی نقاشی_ که اَبَرکارباشد_ هرگز ازمیان نمی رود.لطافت وژرفای یک غزل ناب هم.

چرا دست های انسان بایدچیزی از یک پرده ی نقاشی ویک غزل ناب کم داشته باشد؟


ماعادت کرده ایم که رابطه هارافرسوده کنیم وهرارتباط فرسوده ای ،لطافت خود را ازدست می دهد.


یک عاشقانه ی آرام

نادرابراهیمی

با لذت تمام خواندمش وهنوز احساس شوروشعف عجیب پس از خواندنش با من باقیست.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۹۵ ، ۱۹:۵۵
مهربانو مهری

هرباروقتی ازسفری به ایران برمی گردم،دوست دارم سرفروبیافکنم وبرخاک سرزمینم بوسه ای بیافشانم.این اولین باراست که چنین‌حسی نداشتم.

برعکس ،پاره ای از تنم‌را جاگذاشته بودم پشت خطوط مرزی،خطوط بی راه  وبی روح مرزی.خطوط « میداین بریطانیای کبیر»! پاره ای از نگاه من مانده بود درنگاه دخترهشت ماهه...

بلاکش هندوکش..


رضاامیرخانی بانثرزیباوقلم‌خاصش در این کتاب ،سفرکوتاه وپرماجرایش به افغانستان را روایت می کند.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۹۵ ، ۱۹:۴۹
مهربانو مهری

استادهمیشه می گه:

حال ما هنگام انتقال ازدنیا به  ابدیت ،شبیه حال جنینه هنگام تولد.

که از رحم مادر به دنیا منتقل میشه.

جنین ؛ماییم.

رحم مادر ؛دنیا

وابدیت؛ همون دنیای جدید.

بچه ها وقت به دنیااومدن به سختی قبول میکنن تامتولدبشن.شاهدش سختی های هرمادری هنگام زایمانه.

جنین تا دررحم مادره ،فکرمیکنه اول وآخردنیا همونجاست،راحت میخوره،راحت میخوابه،دلش نمیخوادازاون‌جای امن وگرم ونرم بیرونش ببرن.

برای همین وقت دنیااومدن ،پا  که به بیرون رحم میذاره ودنیای جدیدومیبینه شروع میکنه به گریه کردن؛

که ای بابا! من همونجاجام خوب بود.اینجاکجاست؟ همه چیش بادنیای من فرق داره!

بله..نمیدونه اومده این دنیا تارشدکنه،بزرگ بشه ،زندگی کنه،نمیدونه اینجابزرگتره،بهتره،همه جورامکاناتی هست،پدرومادرش ومیتونه ببینه،خانواده شومیبینه..شایداگه این چیزارومیدونست به جای گریه باخنده میومد..

حال ماتودنیاهمینجوریه.فکرمیکنیم اول وآخردنیا همینجاست.واسه همین اینجاراحت میخوریم ومی خوابیم ومشغول بازی دنیامیشیم.

حواسمون نیست،اون طرف دنیای بهتریه.پدرومادرواقعی واصلیمون اونجان.خونواده ی آسمونیمون منتظرن تامابریم پیششون.نمیدونیم اونجا همه چیزش بهتره.کامل تره.

اگه اینوباورکنیم دیگه مشغول دنیانمیشیم.زودترکارامون وردیف میکنیم واسه اون طرف.

اگه باورکنیم دیگه از مرگ نمی ترسیم.براش آماده میشیم.

اگه باورکنیم،همه ی تلاشمون ومیذاریم برای یه تولدسالم وکامل وخوب از رحم دنیا به ابدیت!

ابدیتی که تاهمیشه ی همیشه کنارخانواده ی آسمونیمون(اهل بیت علیهم السلام) می تونیم باخوبی وخوشی صفا کنیم.

اللهم‌ارزقنا

مهربانو

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۹۵ ، ۱۸:۵۳
مهربانو مهری

     کبوترانه بیا باز بر سرِ این بام


     دمی نشسته ولب وا به یک ترانه کنیم


    در این هوای مه آلود وناب اوّل صبح


      فضای شهر پر از شوق بی بهانه کنیم


مهربانو

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۹۵ ، ۱۲:۳۵
مهربانو مهری

کاش می شد مثل اصحاب کهف بخوابم و

وقتی بیدارشدم،همه چیز تغییرکرده باشد!

توآمده باشی و

زمانه به رنگ خواهش تودرآمده باشد.

کاش

کارمرا هم مثل اصحاب کهف به سامان برسانی!

خسته ام از عهد دقیانوس وجودم !

اللهم عجل لولیک الفرج


مهربانو

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۹۵ ، ۱۲:۲۹
مهربانو مهری

بچه هاکه کوچک تربودند،فکرمی کردم‌بزرگترین غصه شون اینه که مریض نباشن،خوب غذابخورن،جاشون خیس نباشه،قدووزنشون وواکسنشون به موقع انجام بشه..

همیشه می گفتم: بزرگترکه بشن ازآب وگل درمیان وکارشون راحتترمیشه.

بزرگترشدن وبه دغدغه های قبلی اینااضافه شد:

اسباب بازیهای به دردبخورتهیه کنم.کتابهای خوب براشون بخونم.یاددادن بهشون سختترشده و...

گفتم: به سن مدرسه که برسن دیگه راحت میشم !  :). حداقل دیگه شب بیداری وخواب های تکه پاره ندارم.

بچه هابه سن مدرسه رسیدن وبه دغدغه های قبلی اینااضافه شد:

مدرسه ی خوب پیداکنم.درساشون وخوب بخونن.کلاسای مفیدبرن.العلیم» برخوردباهاشون ویادبگیرم توتشویق وتنبیه،اردومیخوان برن ادای مامان های لوس ودرنیارم،محبت مادرانه موتنظیم‌کنم،وابسته نشن،کمبودمحبت نداشته باشن و....

گفتم:

روی روال مدرسه که بیفتن مشکلاتم‌کمترمیشه..

روی روال مدرسه افتادن وبه دلواپسی های قبلی اینااضافه شد:

بحران های بلوغ،راه درست آشنایی بادین،یادگرفتن راههای دادن امیدبهشون وقتی دچارافسردگی های نوجوانی میشن،فهمیدن وشناختن شخصیتشون،عبورازنوجوونی وورودبه آستانه ی جوونی،دغدغه های بیشمارکنکور،داشتن دوستهای همه رنگ وهمه مدل و....

گفتم:

کنکورمیدن میرن دانشگاه دغدغه هام‌کمترمیشه...

کنکور دادن وبه دغدغه های قبلیم اینااضافه شد:

اوضاع توی دانشگاه،سالم موندن تومحیط دانشگاه وجامعه،سربازی،تشکیل زندگی وازدواج،تهیه ی وسایل ازدواج ،آموزش درست زندگی کردن،درست همسرداری کردن ،تنظیم محبت مادرانه و....

امروز فهمیدم؛

دلواپسی های مادرانه هیچوقت تمومی نداره،هیچوقت...

اونقدری که اززیرسنگ قبرهم نگران زمین خوردن وزخمی شدن پسرشه..

آخ پای پسرم خوردبه سنگ....

«ربنا هب لنا من لدنک ذریة طیبة انک انت السمیع العلیم»

آمین

مهربانو



موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۹۵ ، ۱۲:۰۶
مهربانو مهری